نقد بازی god of war ragnarok
بعد از سالها انتظار، بالاخره دستمان به یکی از مورد انتظارترین بازیهای نسل هشتم رسید؛ God of War. اثری که از وقتی معرفی شد، دهها سوال برای طرفداران ایجاد کرد. این بازی دیگر همانند سابق نبود، دیگر خبری از Blades of Chaos نبود، دوربین بازی به کلی تغییر کرده بود، اثری از آن خشم و خشونتهای بیمغز و منفجر کننده نبود. آیا میشد به این بازی اعتماد کرد؟ اثری که به کلی با آن چیزی که میشناختیم فرق کرد و تنها ستون باقی مانده از گذشتهاش کریتوس بود؛ اما این کریتوس هم فرق داشت. دو سال با این سوالها سر و کله زدیم و منتظر جواب ماندیم. حالا زمان آن رسیده که به آنها پاسخ دهیم.
خرید بازی God of war Ragnarok برای PS5
اما این تنها لحظات پرفروش نیست که God of War Ragnarok را بسیار خاص کرده است. اگر چیزی باشد که آنها با لحظات صلح بین راهپیمایی به سمت راگناروک، جنگ پایانناپذیری که به نظر میرسد کریتوس و آترئوس قرار است در آن بجنگند، بالا میروند.
آترئوس که اکنون مسنتر، قد بلندتر و با آگاهی کامل از وضعیت خود به عنوان لوکی نیمه غول پیکر و نیمه خداست، با سرنوشت خود دست و پنجه نرم میکند، سرنوشتی که کریتوس نمیخواهد او به آن دست یابد. آنچه که این درگیری در اوایل آشکار می شود اساساً شورش نوجوانان است. آن احساس عمیق نوجوانی که فکر میکند همه چیز را میدانی و والدینت نمیفهمند.
نقطه قوت دوولوژی God of War همیشه در بازسازی شخصیتهای خدایان مرتبط با عمق عاطفی بوده است و راگناروک فقط همین را ادامه میدهد. بسیاری از بازیکنان ظرف ده دقیقه اشک خواهند ریخت، مانند جهش نسلی در عملکرد Sunny Suljic، ستون مطلق این بازی.
کریتوس نمیخواهد جنگ دیگری را آغاز کند. او مصمم است که آن زندگی را پشت سر بگذارد، دلیل اصلی آمدنش به این سواحل است، اما او همچنین احساس می کند که این امر اجتناب ناپذیر است، و با وجود خدایی اش با مرگ و میر خود دست و پنجه نرم می کند. او سعی می کند از آترئوس محافظت کند، اما همچنین می تواند احساس کند که با انجام این کار، چیزی را که بدون قید و شرط دوست دارد را کنار می زند. پسر دیگر، آترئوس یک مرد است و کریتوس در تلاش است تا با آن کنار بیاید.
همه اینها در سایه آسگارد و رهبر نه چندان هیجانانگیز آن به صحنه میرود. پس از بازگشت کوتاه کریتوس به خداکشی در آخرین بازی، ثور در کنار درب کریتوس ظاهر میشود و پدر اودین او را همراهی میکند. او میخواهد بین کریتوس و آسگاردیها به توافقی برای صلح دست یابد، زیرا ناامید از دور زدن راگناروک است.
اودین با بازی ریچارد شیف، بخشی از اوباش و رهبر فرقه است. او به شکل جورج کارلین ضربه می زند و لحن سمی را به گوش همه اطرافیانش می ریزد. او شبیه هیچ شخصیت شرور این سریال نیست. این نوشته تعادل کاملی بین بی اعتمادی مطلق و پتانسیل مشروع بودن این دعوت برای صلح برقرار می کند. کل قبیله آسگاردی او به طرز درخشانی نوشته شده است، به دور از شخصیت های شرور کارتونی، درام بین فردی بیشتر شبیه به یک قسمت از فیلم جانشینی با تم نورس است.
اکنون به نقطهای رسیدهایم که نمیخواهیم داستان را با جزئیات بیشتری مورد بحث قرار دهیم، زیرا سرعت محسوسی که در آن چیزها سرعت میگیرند نیاز به تجربه مستقیم دارد. حتی تلاش برای توضیح تمام ضربات داستانی در هفت ساعت اول، برخی از بهترین شگفتی های سال را از بازیکنان می گیرد.
چیزی که تعجب آور نیست این است که بازی God of War Ragnarok چقدر احساس بزرگی دارد. سیستم مبارزه، که یکی از نکات برجسته بازی اول بود، اصلاح شده است، احساس سفتتر میکند و کاتالوگی از تواناییها و حرکات جدید اضافه کرده است که باعث میشود مبارزات بسیار متنوعتر از نسخه اصلی باشد. این نیز توسط بازنگری گسترده دشمنان کمک می کند. دوران مبارزه با دراگرهای بی پایان گذشته است. هر قلمرو دارای چندین کلاس از دشمنان منحصربهفرد است که همگی چالشهای بیشتری را ایجاد میکنند و بازیکنان را تشویق میکنند تا از منطقه راحتی مبارزه خود خارج شوند.
و این حیاتی است که نبرد بتواند تازه و سرگرم کننده بماند زیرا این یک بازی طولانی است. نه تنها مسیر اصلی حدود 20 ساعت طول می کشد، بلکه با حجم عظیمی از محتوای جانبی، دو برابر این هزینه را نیز خرج خواهید کرد، البته در مورد پس از بازی که به طور قابل توجهی گسترده تر و گسترده تر از بازی اول است.
این چیزهای جهان باز چک باکس عمومی نیست، تعداد زیادی ماموریت جانبی در مناطقی وجود دارد که اگر وقت نگذارید به اطراف نگاه کنید، آنها را اجرا خواهید کرد. ما واقعاً توصیه میکنیم قبل از اتمام بازی، اینها را تمام کنید، زیرا بیشتر، اگر نه همه دیالوگها، به صراحت به آنچه در حال وقوع است اشاره میکنند، و انجام این ماموریتها پس از رویدادهای نهایی، کمی ارتباط با داستان اصلی را از آنها سلب میکند. معماهایی برای حل کردن، مبارزات کاملاً وحشیانه وجود دارد که از برخی جهات از مبارزات افسانه ای والکری از بازی اول پیشی می گیرند، و به همین ترتیب، افسانه های زیادی برای کشف کردن وجود دارد.
و آن قلمروهایی که شما در حال کاوش هستید، کاملاً خیره کننده هستند. این فقط یک مورد واقع گرایانه جلوه دادن چیزها نیست (اگرچه ما متوجه شدیم که چند ده نفر برای ساختن برفی نیاز داشته اند که به عنوان پس زمینه ای برای سر بریدن چیزها به نظر می رسد)، بلکه یک جهت هنری حماسی است. همه چیز بزرگتر و بزرگتر است. این یک بازی است که صرفاً هزینه های زیادی دارد، به گونه ای که بازی های ویدیویی اغلب به آن دسترسی ندارند. آن را روی بزرگترین صفحه نمایشی که می توانید پخش کنید.
این بازی یک حالت عملکرد و یک حالت وفاداری را ارائه می دهد که اگر تلویزیون برای نمایش آن در اختیار داشته باشید، می توان هر کدام از آنها را با نرخ فریم بالا سوپرشارژ کرد. در حالی که حالت وفاداری به وضوح زیبا است، و هنگامی که حالت متأسفانه عکس غایب در نهایت اضافه شود، برای گردشگری دیجیتال شما از طریق قلمروها عالی خواهد بود، سرعت 70 تا 90 فریم در ثانیه که ما موفق شدیم از حالت عملکرد در صفحه نمایش 120 هرتز خارج شویم، خیره کننده است. . مقایسه این بازی با ظاهر و عملکرد اصلی آن در زمان عرضه اولیه، مانند یک جهش نسلی به نظر می رسد، حتی اگر برخی از قسمت های بازی اینطور نباشند.
God of War Ragnarok احتمالاً آخرین بازی بزرگ بین نسلی سونی است و اگرچه به نظر نمیرسد که بازی از نظر عملکرد، تصاویر و یا دامنه وسیع متوقف شده است، اما چند زخم از حضور در PS4 وجود دارد ممکن است متوجه شود. مناطق به اندازهای که در PS5 میتوانستند بزرگ نیستند و تعداد زیادی اردک زیر دیوار وجود دارد، اما از نظر بقایای نسل گذشته تقریباً همین اندازه است.
ما 10 ساعت از بازی را قبل از اینکه کسی آنها را به ما نشان دهد، انجام داده بودیم، عمدتاً به این دلیل که حواسمان را از شروع بازی کاملاً مضحک پرت کرده بودیم، نه برخی از امتیازات نسل آخر، مسلماً کمی آزاردهنده. سفر سریع با استفاده از قلمرو بین قلمروها تقریباً فوری است، فقط در صورتی طولانیتر میشود که گفتگوی وجود داشته باشد که قبل از ظاهر شدن دری عرفانی تکمیل شود.
باید اشاره ویژه ای به موسیقی متن فوق العاده Bear McCreary کرد. واقعاً شما را پنهان می کند، و وقتی این کار را می کند، آنقدر بند قلب شما را نمی کشد که با یک Blade of Chaos روی آن ها قلاب می کند و آنها را در اتاق پرتاب می کند. موسیقی متن در مواقعی که لازم باشد محفوظ است، اما زمانی که یک لحظه احساسی برای حمل داشته باشد، این کار را بهطور تماشایی انجام میدهد.
احساس فوقالعادهای که با نزدیک شدن به پایان بازی God of War Ragnarok داشتیم، نشان میدهد که این سری چقدر پیشرفت کرده است. این ایده که این بازی که با ظرافت رابطه بین یک والدین و فرزندشان را مدیریت میکند و کودک کم کم به بزرگسالی تبدیل میشود، همان چیزی است که در PS2 شروع شد و ما سرهای Hydras را پاره کردیم و تکههایی از معبد قدیمی یونانی را به سمت آن پرتاب کردیم. زئوس باورنکردنی است.
از آنجایی که موسیقی حماسی بیر مک کری آغاز پایان را اعلام می کرد، لرزی که ما تجربه کردیم در رسانه ها نادر بود. این من را به یاد نشستن در سینما و تماشای The Lord of The Rings: The Return of King انداخت، کاملاً از اینکه چیزی در این مقیاس وجود داشته باشد. لحظات زیادی در بازی وجود ندارد که بتوانید صادقانه بگویید که قبلاً چنین چیزی را ندیده اید. تعظیم نهایی راگناروک یکی از همین لحظات است. در واقع پر از آنهاست.
God of War Ragnarok گواهی بر یک توسعه دهنده است که در اوج قدرت خود عمل می کند. این نهتنها یکی از قدرتمندترین بازیهای دوران مدرن است، بلکه یک معیار نسل فعلی است که استودیوهای دیگر باید در فاصله نزدیکی از آن باشند. داستان کریتوس و آترئوس مطمئناً بهعنوان یکی از بهترینهای تاریخ این رسانه در خاطره خواهد ماند و کریستوفر قاضی و سانی سولجیک برای شخصیتهایی که زنده کردهاند سزاوار همه تحسینهای ممکن هستند.
این یک راهپیمایی پیروزی است. در حالی که برخی از عناصر بی اهمیت از وضعیت بین نسلی آن گهگاه شعله ور می شوند، اما با سمفونی بصری، شنیداری و احساسی که بازی اجرا می کند کاملاً غرق می شوند. یک عمل نهایی که شاید بهترین بازی در بازی باشد، یک دوولوژی کاملاً شکست ناپذیر را به پایانی فراموش نشدنی می رساند.